گاهی روزه گرفتن واجب است. وقتش که باشد خودت میفهمی. مثل احوالات امروزه‌ی من. باید حواست را جمع کنی ببینی در چه چیزهایی میخواهی روزه بگیری؟ مثلا فکر و خیال؟ مثلا پرخوابی؟ مثلا اهمال‌کاری؟ 

مثل یک معماری هوشمندانه برای روزهای زندگی‌ات می‌شود، مونا جانم. می‌توانی دوباره برای هر هفته یک هدف بگذاری و آخر هر روز جمع کنی ببینی چه کردی و چه مانده. آخر ماه ببینی چقدر به هدفت نزدیک شدی. میخواهم از این حال تکه چوب روان بر رودخانه خارج شوی، نه اینکه بد باشد. چون میدانم جریان آب همیشه به این آرامی باقی نمی‌ماند میخواهم آماده‌ات کنم. آفرین، در بی‌خیالی روزه بگیر. بگذار پایه‌های این ستون‌ها بجای هوا جایش در زمین محکم شود. برایت خوب است.