مثل قابِ منظرههای زیبا و آدمهای دوستداشتنی در عکس و فیلم، من هم دوست دارم صداها را قاب بگیرم. صدای پرندههای اینجا، صدای پرندههای آنجا، صدای آکاردئون نوازندهی مترو، نیانبانِ کنار خیابان، همهمهی آدمها، محو شدن قدمها، گاهی وقتها صدای سازم، لهجهی معلم فرانسه. آنوقت مثل یک آلبوم دور یکییکی مرورشان کنم.
این نقشی است بر دیوارهی احوالات آن چهار نفرِ میخشده در مترو بعلاوهی من.