شاید راه حل آنجا نباشد که داد و فریاد راه بیندازم و بخواهم از خطرهای احتمالی اجتناب کنم. شاید گشودن این گره در اعتماد کردن باشد، و بعد تمام‌قد حاضر بودن و از پس نامعلوم‌ها برآمدن. شاید محافظت راه درستی نباشد. شاید اگر به جای زمین را پاییدن به بالا نگاه کنم، دیوار سنگی جلوی دیدم نباشد، شاید حتی یک شکاف روی دیوار باشد که جهت را از قطب‌نمای ملکه‌خانمِ ذهن بهتر نشان دهد. از تخت فرمانروایی پایین بیا دیگر!  اینهمه ستاره در آسمان هست، باید بتوانم که ببینمشان.