مثل ستارههایی که در گنبد آسمان پخشاند و از هم دور، تنها شدهایم. اما انگار کسی روی زمینی دیگر گفت: آن ستارهها را میبینی؟ آنها که «کنار هماند» و بالایشان آن یکی ستارهی کمنورتر هست اسمش.. نمیدانم فرقی ندارد چه اسمی رویمان گذاشت. مهم این است که خوشهخوشه به هم وصل شدهایم و از دید آن یکی زمینیها، خیلی نزدیکیم.
لابد نور ما اگر تا زمین میرسد تا ستارههای دیگر هم میتواند سفر کند. باید بسوزیم، بتابیم، آسمان نورمان را به حرکت وا دارد و آن میانههای راه جایی دلمان آرام شود که بالاخره فهمیدیم و حس کردیم گرمی نور یک ستارهی دیگر را. سوختن راه چاره است، هم برای ستاره، هم برای پروانه، هم برای شمع.
پ.ن. پیداست از نجوم هیچ نمیدانم؟ یحتمل.