باز هم اشتباه شده، کاملا تصادفی! اشتباه باتوم توی سر مردم خیابان می‌خورد و اشتباه آدم‌ها کتک می‌خورند. دوباره تاریخی که ما در آن زندگی می‌کنیم اشتباه است و شما باید ویرایشش کنید. دوباره باید دیوار گوشتی در میدان‌ها بسازید و پیامک‌ و اینترنت و هر راه ارتباطی را ببندید. مثل همیشه در گوش راست ملت بخوانید چپ دشمن است و در گوش چپ بخوانید راست بی‌ناموس است. مثل همیشه صبر کنید تا اوضاع آرام شود، شگفتا که نسل از پی نسل آرام نمی‌شود. افسوس که هر دم به تعداد آنها که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند می‌افزایید. نمی‌ترسید از سرانجام کار؟

البته که بسیار هراس دارید، وگرنه چرا ضرب و شتم؟ چرا نفرت‌پراکنی؟ چرا بی‌سیاستی و این‌قدر آشکارا و در روز روشن آستین به‌خون آلوده‌کردن؟ چرا بچه‌های کشور خودتان را کشتن؟ چرا ضدشورش را به جنگ با دختران واداشتن؟! البته که می‌ترسید. 

هر گلی که پرپر کنید، هر پدر یا مادر دلسوخته و هر فرزند جوان چشم‌انتظار روشنایی را که می‌کشید یک قدم به آخر این خط نزدیک‌ترید. یک درجه دستتان بیشتر پیش مردم باز میشود و حتم دارم دل‌های بیشتری را می‌شکنید. دوستانی را از هم جدا می‌کنید و شک بسیار و سوال‌های بسیار پدید می‌آورید. روزی با دروغ‌هایتان از درون ترک برمی‌دارید چون هر کدام از ما می‌تواند فکر و تحلیل کند. این امید من است، ما فکر می‌کنیم و شما نه.