برگی برای زرد شدن، شاخهای برای جوانهزدن. چشمی برای خوب دیدن، فکری برای آشفتهشدن. زمانی بدون شروعشدن و حیاتی پنهان در پابهجا ماندن. حماسهای برای عشقورزیدن و سکونی برای عصبانیشدن. انسانی برای دست و پا زدن و شمعی برای انسانساختن. سپیدی برای دستآویختن و سیاهی برای چنگانداختن. باری برای کشیدن و گنجی برای روی چشم گذاشتن. افسونی برای یاد غم از دل بردن و خاطرهای برای از بن سوختن.